انگار که این مقاله ی مروری از همون اول آنچنان که باید چنگی به دل خودم هم نزد.اول که برای کنگره ی شیراز فرستادمش و بعد از گرفتن تاییدیه به دلیل مشکلاتی که اون زمان برام به وجود اومد متاسفانه نتونستم به ارائه ی مقاله برسم و گواهی ارائه برامون صادر نشد.بعد از اون که خبردار شدم کنگره ی فوق العاده معتبری در کرمان قراره برگزار بشه چون عجله داشتم مجبور شدم همون مقاله رو برای این کنگره هم ارسال کنم.
متاسفانه امروز بعد از هفته ها چشم انتظاری برای تعمیرات سایت میزبان،متوجه شدم که تایید نهایی رو نگرفتیم و کنگره ی کرمان رو از دست دادم.سخت ترین قسمتش دادن این خبر به استاد راهنما، دکتر فتاحی بود.
خب مسلما احساس خوبی ندارم ولی نهایتا فکر می کنم حقم بود.باید تعارف رو با خودم کنار بگذارم و برای ورود به مرحله ی جدیدی از فعالیت ها آماده بشم.میدونم کجاها رو اشتباه کردم.فقط باید قبل از هرچیزی اول خودم و موقعیتی که توش قرار دارم رو بپذیرم.
خوش است درد که باشد امید درمانش
دراز نیست بیابان که هست پایانش
#سعدی
درباره این سایت